معنی لقب اشرافی
حل جدول
دوک
مارکی
لقب اشرافی انگلیسی
ارل
لقب اشرافی اروپایی
بارونس
گراندوک
بارون
لقب اشرافی هندی
مهاراجه
رائو
لقب اشرافی فرانسوی
کنت
لقب اشرافی بانوان اروپایی
گراندوشس
لغت نامه دهخدا
اشرافی. [اَ] (ص نسبی) منسوب به اشراف.
- حکومت اشرافی، حکومت نجباء. حکومت آریستوکراسی.
واژه پیشنهادی
فرهنگ فارسی هوشیار
برآمدن آفتاب، دمیدن روشنایی، تابندگی، روشن شدن، روشن کردن روشنگری، گشسب روشن گشت دبستانی در فلسفه که بنیاد گذار آن سهروردی است و آن شناخت از راه بینش است روشنداری (صفت) منسوب به اشراف: جنبه اشرافی یا حکومت اشرافی. حکومت نجبا.
فارسی به ایتالیایی
nobile
معادل ابجد
724